گزارش یک امّی از رؤیاهایش ( 3 )
از خوابهای دیشب سه مورد بیادم مانده است. اوّل به حضور پدر خوانده ام ، مرحوم نورمحمّد رفته بودم بهمراه یک درگذشته دیگر که به نامش یقین ندارم. خدابیامرز می خواست بگوید که پزشکان جوابش کرده اند و اجلش فرا رسیده است. این حرفها را لب خوانی می کردم. جوابی هم ندادم و بیدار شدم.
در خواب دوّم همان دوست یادنشده به من قرصی داد که با بالا انداختنش دهانم از کف پرشد و نفسم داشت بند می آمد. با پریدن از این خواب قسر در رفتم.
دمدمای سحر بود که خود را در محضر یک استاد اقتصاد یافتم که می گفت 90درصد برنامه های اعلام شده و موعود حکومت امکان تحقّق ندارد. با سایر خضار بیرون می آمدیم که من شعار دادم کار تمام است و باید از اینجا دل کند و جایی دیگر یافت. آیا آسمان هرجا روی همین رنگ نیست؟ در گفتمان ربّانی از جاندادگان مظلوم پرسش می شود مگر زمین خدا وسیع نبود و چرا مهاجرت نکردید ؟
گویا دل انسان جهت راحتی ترفند های بسیار دارد. ممکن جای اشخاص سه گانه را تغییر بدهد. مثلاً او را جای من نشان دهد چنانکه خیال کنم قضیّه به اینجانب ربطی ندارد. حال احتضار را مربوط به خود ندانم. حال آنکه کلّ اشیاء - صرفنظر از وجوه فردی - از اجزاء خویش تشکیل شده است. به عبارت اخری ، شخصاً مرگ آگاه می باشم و از خیال خلود در هبوط دنیوی خالی هستم. شاید از خدا بیامرز پدرخوانده ام در این مورد آگاه تر باشم. البتّه او نیز به صراحت گفته بود که از مردن باکی ندارد. دعوی کذایی این حرفش را بذهنم تداعی می کند که تا خطر تحقّق نیافته نگران باش. وقتی که سراغت آمد خوف و راحتیت علی السّویه است.
قربت بحران های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و محیط زیستی را علمای خبره اعلام و هشدار می دهند. بدیهی است که همه ناظر نتایج اعمال خود در شرایط بحرانی خواهیم بود. آنکه در این خصوص از بیخ کافر بوده باشد آرزو می کند که ایکاش خاکی بیش نبود. هیچ وضعی قابل بازگشت بماقبلش نیست. چنانکه در نوشته های پیشینم آمده تقدیر هر کس را خود او می نگارد و این رقم در کتاب محفوظ بلاتغییر می ماند. خدای قادر و حکیم در کتابش فرموده که حال هیچ قومی را مگر به توسّط خودشان دگرگون نمی سازد. خود را همان نفس می پندارم که معادل ذهن یا mind است که همین ذهنیّت عالم را برنگ خود نشانمان می دهد. دیده های ما بر موضع گیری ما تأثیر می گذارد. چاره امر آن می نماید که دریابیم دل ، قلب ، فوآد ما را کیان شکل می دهند. فیلم ماتریکس نمایانگر چالش برخی است که می خواهند از سیطره سلطه جویان بیرون آیند.
الغرض ، صرف علم عامل رستگاری نیست بلکه بایست از رب العالمین که ارحم الرّاحمین است طلب هدایت نمود که جهان را کماهی نشان دهد و صبورانه رضا به رضای او داد که به معنای درگیری با سختی های حیات بوده موجب ورزیدگی و النّهایه فلاح خواهد شد. جهان آفرین این جهان را چنان مقرّر داشته که احدی نمی تواند از مدار های آن تخطّی ورزد. خارج شدن از دور زندگی مضیبتی بدتر از موت است.