رب آفرید انسان را

 

رب آفرید انسان را
تا بگیرند انس آنها
نهایت ظلم باشد
خواهیمشان حیوانها
تنها نه ای تو آیت
افزون مکن بحران را
شیطان دارد گرچه علم
ز جهل گزید نیران را
هم نمرود و هم فرعون
چون بکردند عصیانها
از کاخ و از برجشان
چه مانده جز ویرانها؟

 

بهین خالق آفرید

 

بهین خالق آفرید

همینکه گفت آ پدید

هر چه داشته یارایی

پدید آمد چون شنید

 

تو هم شوی چون خدا

امرش آری گر بجا

بر هنرت آفرین

چو شنودی این ندا

 

بلکه تویی خود هنر

پس ازینت حظ ببر 

مخلوقاتند مرد و زن

واجدان یک گهر

 

صلوة را دان وصلتى

با هرچه هست وحدتی

با عالمین در پیوند

خوش دریابی حکمتی

 

عمران نما در عمرت

تا رب دهد خود اجرت

" نعم" گوید منعمت

گر بخواهی هر نعمت

 

کفران کار شیطان است

بسکه خصم انسان است

ویران کنی گر چون او

مأوات لابد نيران است