شبه قصه( 14 )

" درسو اوزالا" شاهکار آکیرو کورو ساوا را که قبل از انقلاب در سینما دیده بودم ، با تماشای دوباره اش در سینمای خانگی اندکی عمیقتر د رک نمودم. درسو اوزالا پیرمردی شکارچی از اهالی سیبری است که راهنمایی یک افسر تزاری در نقشه برداری از آن منطقه بعهده می گیرد. اگر شناخت او از طبیعت نبود آن نظامی و گروهش براحتی تلف می شدند. او که زبان پدیده های خلقت را می داند ، مهارت خود را در این امر بکار می گیرد. وی تمام جنبه های طبیعت را آموخته و هر تهدیدی را به فرصت تبدیل می نماید. هیچگاه لب به نفرین باد ، باران و کولاک نمی گشاید. 

چنین رابطه ای با مخلوقات دنیا برای عرفای مسلمان تجربه شده است. از جمله ابولحسن خرقانی را سوار بر شیری ژیان تصویر می کنند که در پاسخ به چگونگی کرامتش می گفت این توفیق را با تحمل ناسازگاری زنش کسب کرده است. بنا به افسانه های صوفیانه برخی از اهل تصوف می توانستند نامه خود را برخلاف جریان آب رودخانه به آشنای خود ارسال می کردند. گویا بکت آتا بر باد بیابان تسلط داشته و بوسیله آن دمار از روزگار مهاجمی در می آورد. چنین قابلیت هایی به اولیاء و ائمه نیز نسبت داده می شود. حضرت عیسی مسیح به مرده ای حیات مجدد داده و با دم خود به عروسک پرندگان جان می بخشیده است. از همه برجسته تر ملک سلیمان نبی است که حتی اجنه نیز مطیع وی بودند و اخطار سرکرده مورچگان را جهت اجتناب از لشکریانش را شنیده و در دل بدو می خندد. 

البته این گفتمان به گوش سنگین حق پوشان فرو نمی رود.  الغرض ، هر کسی از علائم عالم همان ها را درک می کند که شاکله ذهن او آماده فهم آن است. به عبارت اخری ، صم بکم عمی خیالش تخت است که نامحسوساتش وجود خارجی ندارد. غیب از لحاظ وى غیرقابل تأمل است. از جمله غیب ها دیروز ، فردا و ایام گذشته ، همچنین بهشت و دوزخ و ملائک و ایضا خداست. لذا نه با تاریخ و قصه های متوالی زندگی انسان و عاقبتش کاری دارند ، نه چیزی را مورد تفکر قرار می دهند و از همه بدتر اینکه با خدای عالم نیز ارتباط نمی جویند و انواع آیات مکتوب ، کلامی و عملیاتیش را قابل اعتنا نمی شمارند. پس تعجبی ندارد اگر هر روز پیرو طاغوتی می شوند که آخرین نمونه آن خر دجال آمریکاست با پنتاگونی شامل پنجاه هزارتایی کارشناس گوناگون ( مطابق آمار چهل - پنجاه سال قبل ) مشغول شنود تمام رادیو و تلویزیون های دنیا و توطئه ریزی برای ادامه سلطه شیطانی خود. این نظام اکبیر صرف قدرتش را دلیل حقانیت خود تلقی نموده و مفتضحتر اینستکه اعلام می دارد که افسادش در راستای ظهور هرچه زودتر مسیح در فلسطین اشغالی می باشد. چیزی مثل ادعای حجتی ها. همچنین منکر سیلی سنگین سپاه قدس بر پایگاه های نظامیش در عراق و غیره است. 

شاید جا داشته باشد که به از بیخ عربها متذکر  شویم که اگر انواع مبارزات دینی ، قومی ، ملی و طبقاتی از رواج افتاده معلول جنبش سبز است که حکایت از  بی اعتنایی به محیط زیست و اختلالات طبیعی ناشی از آن می نماید ؛ به عنوان مثال طوفان ، گرمای غیرقابل تحمل ، سرما و یخبندان بنی بشر را بستوه آورده ، اما نوابغ خل وضعی ،چون استیفن هاوکینگ ، چاره ای جز کوچیدن به سیارات دیگر نمی بینند. از قضا این نابغه که تقریبا تمام سامانه اعصابش فلج شده ولی توانسته بود کامپیوتری اختراع نماید و بدین واسطه افکارش را تحریر و کتابهایی تأليف کند که با تیراژ نجومی بفروش رسیده و از جمله پی محاسبه دقیق لحظه صفر بیگ بنگ ( مه بانگ ) بود کافر مرده است. یعنی علم عرفی به ایمان و احساس امن منجر نمی شود. البته معلومات خشک مذهبی هم می تواند موجبات تکبر و جهالت شود که شاید از آن یکی مصیبت لاعلاجتر است. اینگونه زبان نفهمی ها در همه سطوح حیات فردی خانوادگی ، اجتماعی و سیاسی ملاحظه می شود. آمار طلاق از ازدواج بیشتر شده و میانجیگری ریش سفیدان خاندان بیفایده می نماید. حال آنکه توصیه اکید خالق حکیم عالم مشارکت آحاد قوم ، ملت و امت خاتم الانبیاء با همدیگر است. 

وانگهی سردمدار جنبش معروف به سبز فقط رنگ سبز را سمبول حرکت منسوبش قرارداده ولیکن عامه مردم هیچیک از الوان سیاسی مطرح را قبول ندارند. طایفه اصولگرا نیز اصلاح طلبان را گروهی مفسد تعریف می کنند و بر آنها منت هم می گذارند که اگر رأفت بخرج نمی دادند تکه بزرگشان گوش بود.

کاش گوشی بدهکار سخن حافظ لسان الغیب بود که :

" جنگ هفتاد و دو ملت ، همه را کنار نه

چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند "  

دروغ گوید آنچنان

  • دروغ گوید آنچنان

    دروغ گوید آنچنان
    دجال پبشش بیزبان
    با مرده کرد مشورت
    یا دید دروغ مصلحت؟
    از سیاهیست بالاتر
    رنگ رویش سرتاسر
    یکی کوردل گفته غیب
    کوری مگربوده عیب ؟!

    دروغ یک گوست از بالا

    به برف گردد هم مانا

    هرچند غلطد تا بزیر

    گنده تر است ناگزیر

    بهمن شود پس آوار

    هردم کند بد آزار