روزه و روزی
بودند حوا هم آدم
توی بهشت خوش با هم
هر چه بوده فرشته
سر بدیشان نهشته
میوه های مینویی
با گلهای خوشبویی
مرغان بودند نغمه خوان
در دسترس و لقمه شان
نعمت ها را فراهم
کرده باری خدا هم
بنعمت ها کرده شکر
بنگشوده لب به کفر
فرمودشان رب برید
بهره هرچه میل کنید
لیک پرهیزید زان شجر
که می زاید زان خطر
ابلیس آنگه پر افسون
هوس نمود پس افزون
چونکه خوردند ز آن بر
رخت را دیدند ز تن در
خود پوشاندند با برگان
از حق شوند تا پنهان
گفتا شدید خود کفا
ز خود کردم پس جدا
هبوط کنید بر زمین
آنجا شوید جا گزین
عدو شوید پس با هم
بهر چیزی بیش یا کم
عمر بکردم من تقدیر
باید کنید خود تدبیر
قلم دادم دستتان
رقم زنید قدرتان
رستگاری گر خواهید
قدم بر حق بردارید
وگر راه کج پویید
در دوزخم بد سوزید
دسترستان هر چه هست
از آن آرید سعد به دست
☆ ☆ ☆
استقلال است پس هبوط
هم مخوانیدش سقوط
هنوز خداست پشتیبان
به او آرید گر ایمان
با نفس شناس ربت را
تا دست آید نعمت ها
نی غایتتخورد و نوش
به عمارت خوش بکوش
حین روزه ات دریابی
حیات را هست معنایی
روزه ات باشد بهروزی
افراط باشد خودسوزی
در بیماریت ، در سفر
عسرت بخود پس مخر
هر روز را ده فدیه ای
به یک محتاج بنده ای
چنین گردی خداوار
به قربش هم سزاوار
گر افتادیم ما زمین
هنوز ماییم نازنین
تنبیه را دان نوازش
رب را کرده ستایش