چه خواهی ، دلا ، چه خواهی ؟ ( آبای )
چه خواهی ، دلا ، چه خواهی ؟
راستم بگو رنجه مدار بیش مرا
پرسه زنان آرامشم ربایی
با هم کنیم رازگویی ، پیش بیا
فخر و شهرت کسی راست
که مردمش بستایند
آن ستایش کی رواست
عموم اگر نستایند ؟
بسی ملعون ستاید
چون نباشد لعنتی ؟
پرت ولا ببافد
چون نباشد نکبتی ؟
تعریف پوچ خصم فرد
که مداحش پرداخته
بی قدح اگر مدح بکرد
قوم یافته شو دلباخته
حرف عوام بسودا
خریدنش چه لازم ؟
بدحرف خدا زد أو را
برقول نماند قائم
حرفش مخر چون کالا
پی نبرد به گوهر
روسپی زنست آقچه را
داند همه را شوهر
فخر را نیستم من بنده
برعقل حق جبری نیست
ملعون ارزد نیم سکه
با مرگ دیگر جوری نیست
دنیا و این زندگی
مثل جوی روان است
خوب و بدی که دیدی
سم - گر دانی - همان است
+ نوشته شده در چهارشنبه بیستم آبان ۱۳۹۴ ساعت 9:14 توسط حاجي محمد شادكام ، وكيل پايه يك دادگستري
|