قسم بقلم (36)
دیبشب که در رستورانی نزدیک محل، بنام تشریفات ماه عسل ،کیک خوران که رسماً مربوط به عروسی است ، این برنامه به مناسبت نامزدی خواهرزاده ام ( ژانار ) و رامز پسر مرحوم خالدی رضا برزگزار بود نتوانستم علیرغم میل و آمادگی _ بنا به نظر خاتون که محلس را فقط زنانه اعلام کرده بود در خانه با پسرم ژاراس تنها ماندم. زن و بچه های او نیز کفش و کلاه کرده عازم جشن شدند. ته مانده ناهار را خورده مدّتی با لب تاپ و مطالعه سرگرم شدم. پاسی از شب گذشت و داشت حوصله ام سر می آمد. عروس و نوه های دو قلویم که برگشتند هنوز پاتشاییم نیامده بود. وفق عادت نماز تهجّدی هم خواندم. بالأخره کدبانو پیدایش شد. از ماجرا پرسیدم. معلوم شد که ذکور هم اجازه ورود داشتند. حاج سرسنبای را بزور به مجلس کشانده بودند. به خانم گفتم دیدی من هم بایست حضور می یافتم!؟ اشتباهش را گردن گرفت و گفت غیر از خود داماد که از کانادا ، توسط گوشی هوشمندش برنامه را می دید از قزاقستان نوه ام قایسار و پسر عموزاده ام نورپییس هم باضافه محمّد ایسگلدی جریان را تماشا می کردند. چند تا از جوانها وسط صحنه رقص هم کردند و تماشاچی ها پول نثار نمودند. خانم هم کم نیاورده میان صجنه خودی نموده است! همو خبر داد که قیافه جناب قاضی مملکت از تماشای اوضاع موصوف چندان شاد نمی نمود. ناخشنودی ایشان را چه سبب بود معلوم نیست. مگر از جشن و سرور در حکومت روحانیون ناراضی بود ؟ بس که وعده سزنگونی این رژیم را داده اغلب آشنایان کمابیش دستش می اندازند. بلکه پی برده باشد انتظار بی اساس فایده ای ندارد. من ضمن تأسّف از دست دادن چنین جمعی در پایان گزارش بایبیشه بسیار متأسّف شدم که از قول عالیجناب خبر می دهد که وضع روحی آقاعلی چنان آشفته شده که در بیمارستان بستری و تحت مراقبت است. تجرّد و احساس جای خالی یک شریک زندگی دیرین بعد از زندگی مستقل همه پسران باستثنای پسر ته تغاری باید جانفرسا باشد. گرچه تأهّل ضرورت فطری بوده ولیکن منحصر به زوجه خاص نیست. البتّه گمان نمی کنم نامبرده در سلک آن پروتستان ها باشد که یک بار زناشویی را مجاز ولی طلاق و تجدید فراش را حرام می شمارند. پناه بر خدا !