مدارا
حم کدی
گفت:
مدارا را دان اداره
سلطه منمای اراده
اگر خواهی تنها گوش
زبان را هم بیکاره
در چالش جهل و جور
باز هم مانی بیچاره
حق را سخن مبینست
با مؤمنین همواره
نبیش را داد تنبه
که اخم منما دوباره
دیده بیند همچنان
که دل کند اشاره
حم کدی
گفت:
مدارا را دان اداره
سلطه منمای اراده
اگر خواهی تنها گوش
زبان را هم بیکاره
در چالش جهل و جور
باز هم مانی بیچاره
حق را سخن مبینست
با مؤمنین همواره
نبیش را داد تنبه
که اخم منما دوباره
دیده بیند همچنان
که دل کند اشاره
کلام لامقفل
بر انسان است تأتيرش
خودگفته آدمی
سریع و خوش بفهمی
بهر نقد و تصحیحش
ذهن هشیار
قلب بیدار
از کند و کاو نماند
یکی خوش یار
بود در کار
دل با زبانش خواند
الله گفتن چه آسان ،
راه خدا دهان نيست .
جز شور و شوق پاكان ،
حد رب جهان نيست .
قواي تن جملگي ،
هنر كنند بشدت ؛
اگر عقل و آگهي ،
ورزند لله محبت .
در عقل نگنجد اله ،
زبان كوتاه است از بيان .
بر هستيش هست گواه ،
هر آنچه هست در جهان .
وجودش را عقل و حس ،
درنيابد ، دل فهمد ،
اهل كلام و منطق ،
آب در هاون بكوبد .
زبان خوش زبان بی زبان است ( آبای )
زبان خوش زبان بي زبان است ،
با چشم ديده دريابش با آنچه در نهان است .
بي اشتباه جوانان بهمديگر دل دهند ،
باور كني يا خنده نتيجه اش همان است .
در آن زبان ما بوده ايم ورزيده ،
آن چنان را بي هيچ حرفي فهميده .
وارد بوده درك مي كرديم بخوبي ،
حالا ديگر بر دلم نيست چسبيده .